- چیزی در مورد ماشین فهمیدن ، البته به جز رنگش2- درك مضمون اصلی یك فیلم هنری3- 24 ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی كردن4- بلند كردن چیزی5- پرتاب كردن6- پارك كردن7- خواندن نقشه8- دزدی كردن از بانك9- آرام و ساكت جایی نشستن10- بیلیارد بازی كردن11- پول شام رو حساب كردن12- مشاجره كردن بدون داد كشیدن13- مواخذه شدن بدون گریه كردن14- رد شدن از جلوی مغازه كفش فروشی15- نظر ندادن در مورد لباس یك غریبه16- كمتر از بیست دقیقه داخل یك دستشویی بودن17- دنده ماشین را با انگشت عوض كردن18- راه انداختن درست یك ویدئو19- تماشای یك فیلم جنگی20- انتخاب سریع یك فیلم
یه روز زنه سه نفر رو میاره تو خونه بهشون میگه اگه کسی اومد برید توگونی . بعد شوهر زنه میرسه . اون سه تا میرن تو گونی . مرده میاد یه لگد میزنه به گونی اول طرف صدای گردو در میاره . به دومی میزنه صدای نون خشک میده . به سومی میزنه . صدایی نمیاد . دوباره میزنه بازم صدا نمیده . چند بار دیگه میزنه . یارو شاکی میشه میاد بیرون میگه : کره خر ، آرده ، آرد صداداره ها
نهنگ، نهنگ...خواهش من از کامپیوترم وقتی هنگ می کنه !!!
- ۰۰*۰۰بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد۰۰*۰۰۰۰*۰۰مثل یک بیــــــــــت ته قافیه ها خواهم مرد۰۰*۰۰۰۰*۰۰تو که رفتـــــــی همه ثانیه ها سایه شدند۰۰*۰۰۰۰*۰۰سایه در ســـــــایه آن ثانیه ها خواهم مرد۰۰*۰۰۰۰*۰۰شعله ها بـــــی تو ز بی رنگی دریا گفتند۰۰*۰۰۰۰*۰۰موج در موج در این خاطــره ها خواهم مرد۰۰*۰۰۰۰*۰۰گم شدم در قــــــــــدم دوری چشمان بهار۰۰*۰۰۰۰*۰۰بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد۰۰*۰۰
تقاضا از رئیس جمهور محترم!؛اﺯﺩﮐﺘﺮ ﺭوحانی ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭﻡﺳﻮﺭﺍﺧﺎﯼ ﻧﻮﻥ ﺳﻨﮕﮏﺭﻭ ﭘﺮ ﮐﻨﻪ , ﻣﺮﺑﺎ ﺁﻟﺒﺎﻟﻮ ﮐﻮﻓﺘﻤﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ...
هرکی ارمنی بلده بخونه) هیراکرس متشون یسراف نزن روز یرایم راشف تدوخ هب یراد یلیخمنکیم ساسحا( هرکی هم ارمنی بلد نیست از آخر بخونه
آرزوی من پوشیدن لباسسفیدعروسیاست.امروز روزعروسیمن است.لباسسفیدپوشیدم.در پوست خودنمیگنجم.چرا چشمانم را باچسب و پنبهبستن؟؟؟لابدآرایشماین است.چرا صورتم را به جای تور با پارچه ضخیمسفیدپوشاندند؟؟؟چرالباس عروسمساده است؟؟؟چرالباسمرا به دورم پیچیدند؟؟؟پسدستانمکجاست؟؟؟چرا داماد لباسمشکیبه تن دارد؟؟؟آه اینکفناست.بهتابوتمگل بزنید.منعروسمردگانم..:کاش سرنوشت جزء این مینوشت:.
من و بابام رفته بودیم مهمونی، حوصله م سر رفت بهش مسج دادم”بابا پاشو بریم”.وسط صحبتش بود گوشیشو برداشت همه هم منتظر بودن که صحبتشو ادامه بده ،بلند گفت :عه تویی؟ باشه باباجان الان میریم!
تعداد صفحات : 2